تبعیض بین فرزندان، از سوی والدین، به همه کودکان آن خانواده، حتی کودکی که موسوم به کودک نورچشمی است، آسیب جدی وارد می کند.
غالبا بین روانشناسان کودک یا جامعه شناسان حوزه کودک و نوجوان مرسوم است، به کودکی که مورد تبعیض واقع شده پرداخته میشود، ولی باید توجه ویژه داشت، کودکی که کودک مورد علاقه، نورچشمی یا و کودک طلایی خانواده بوده نیز مورد آسیب جدی قرار میگیرد.
.
به طور کلی هیچگونه دلیلی برای نحوه تصمیم گیری والدین یا مراقبان برای قربانی کردن یک کودک و مرکز توجه قرار دادن کودک دیگر و تبعیض بین فرزندان، وجود ندارد.
معمولا عواملی مانند ترتیب تولد، جنسیت، ظاهر یا هوش ممکن است بر بزرگسالان تأثیر بگذارد تا کودکی را به عنوان “قربانی اصلی” یا “اولیه” مورد کم توجهی، بی توجهی و یا سختگیری بیشتر قرار دهند.
و یا برعکس با مراقبت افراطی و دادن توجه و محبت بیش از اندازه و یا آزادی بیش از حد، به کودک دیگر او را “قربانی ثانویه” کرده و در آینده دچار مشکلات اساسی خواهند کرد.
تلاش میکنیم با آگاهی هرچه بیشتر کودکانی سالمتر برای آینده ای زیباتر تربیت کنیم.
به عنوان مثال، تنها پسر خانواده ممکن است، فرزند مورد علاقه یا طلایی والدین شود و در حالیکه دختر یا دختران متولد شده نقش قربانی اولیه را دارند، او نقش قربانی ثانویه را بر عهده دارد.
و یا پدر یا مادری که همواره از هوش خود در زندگی بهره فراوانی برده، کودکی را که چشمه هایی از هوش و استعدادی را نمایان میکند برگزیده و نسبت به او توجه فراوان نشان میدهد.
به عنوان مثالی دیگر، کودکی که کنجکاو، جذاب و باهوش است، ممکن است توسط والدینی که فاقد این ویژگیها هستند، به عنوان یک تهدید تلقی شود و او را متوقف کنند.
و یا از سوی دیگر، والدین خودشیفته ممکن است فرزندی را که بیشترین افتخار را برای خانواده به ارمغان می آورد، ترجیح دهند، در حالیکه بچهای را که چهره عمومی خانواده را افزایش نمیدهد، مورد بی توجهی و یا بیمهری قرار میدهند .
اگرچه اینکه چرا والدین تصمیم می گیرند تا کودکانشان را قربانی تبعیض کنند، به هیچ وجه منطقی نیست زیرا این رفتار ریشه ی اختلالات فراوان عملکردی در آینده کودکان میگردد، ولی باید در نظر داشته باشیم، والدینی که اینگونه رفتار میکنند، عملشان “عموما” از سر ناآگاهی است و نه سوء نیت.
این محبت های افراطی باعث می شود که او نتواند در زندگی آینده اش موفق عمل کند، میزان سازگاری او در زندگی کمتر است و تاب مقاومت در برابر مشکلات را ندارد، زیرا همواره از حمایت های بیدریغ والدین برخوردار بوده است.
این دسته از افراد یا در زندگی بسیار دست و پا چلفتی می شوند و یا زورگو که در هر دو صورت ناموفق خواهند بود.
این افراد عموما غیراجتماعی هستند، بخشش کمتری دارند، زیرا همواره کانون توجه و محبت بوده اند و توقع دارند در زندگی آینده شان هم همین اتفاق بیفتد.
آنها در سازگاری و انطباق پذیری با محیط پیرامون بیشتر دچار مشکل میشوند، زیرا همواره چتر حمایتی بزرگ والدین روی سرشان بوده است.
بچههای بزرگتر، اگر به دلیل فرزند اول بودن مورد توجه ویژه قرار گرفته باشند، در آینده از زندگی لذت کمتری میبرند، زیرا آستانه لذت بالایی را تجربه کردهاند و ممکن است، نتوانند با لذت های کوچک و جزئی زندگی شادی داشته باشند، و در حالی که خواهر و برادرهای کوچکتر با اندک چیزی شاد میشوند، آنها نمیتوانند آن میزان شادی را با دستاوردهای بزرگتر تجربه کنند.
گاهی در خانواده ها به فرزند کوچکتر توجه بیشتری میشود و حتی خواهر و برادرها تمایل زیادی به ابراز محبت به او دارند.
فرزند کوچک بیشتر به علت سن کم و ضعف مورد حمایت والدین به ویژه مادر قرار می گیرد، که این امر او را در آینده به شدت آسیب پذیر میکند.
زیرا او همواره احساس وابستگی و نبود استقلال کرده و حمایت همه جانبه و همیشگی والدین و بزرگترها را می خواهد و در صورت نبود این حمایت به سرعت احساس ضعف و ناتوانی و عزت نفس پایین می کند.
نویسنده: رضوان السادات موسوی، کارشناس تربیتی و روانشناس کودک
برای دیدن مطالب بیشتر تربیتی و روانشناسی، اینجا کلیک کنید.
برای دیدن بقیه مطالب مجله سپین، اینجا کلیک کنید.
سلام
خیلی ساده ولی مفید بود