اغلب وقتی اصطلاح والدین سمی را میشنویم، والدینی دارای اختلالات روانی، سوءاستفادهگر، ازخودراضی، یا معتاد به الکل و موادمخدر به ذهنمان میرسد.
اما ممکن است، ما هیچکدام از این برچسب ها را نداشته باشیم، ولی والدینی سمی برای کودک بی گناهمان به حساب بیاییم.
کودکان حتی آنهایی که والدین سمی دارند، تصور میکنند، در درجه اول همه پدر و مادرها خوبند و در درجه دوم ، همگی شبیه به هم هستند.
کودکان درگیر در شرایط سمی، چون در ابتدا هیچ مبنایی برای مقایسه ندارند، فکر میکنند خانوادههای دیگر هم مانند خانواده آنها با قوانین ناکارآمد اداره میشوند و همه والدین بیرحم، غیرقابل دسترس یا به شدت کنترلکنندهاند.
ولی درنهایت و عموما با گذر از دوران نوجوانی متوجه میشوند که والدینی که؛
از نظر احساسی و روحی سالماند،
-به احساسات کودکانشان توجه کرده
– آنها را تشویق میکنند تا بهدنبال رؤیاهایشان بروند،
-والدینی که برای اشتباهاتشان معذرتخواهی میکنند
– بهشکلی محترمانه درباره مشکلات صحبت میکنند.
بسیار با پدر یا مادرشان متفاوتاند و فرزندانشان دنیای زیباتری را تجربه میکنند.
– اگر به سلامت روح و روان کودکمان علاقمندیم ،باید اولین گام در این راه را برداریم و نشانههای والدین سمی را بشناسیم و با مشکلات احساسی و دلایل ناکارآمدی آنها آشنا شویم، تا بتوانیم با آگاهی بر اثرات منفی این نوع رفتار غلبه کنیم.
نشانههای والدین سمی :
۱. والدین سمی خودمدار هستند و گنجایش کمی برای همدلی دارند.
آنها همیشه نیازهای خود را در اولویت قرار میدهند، و احساسات و نیازهای فرزندشان را در نظر نگرفته، و به این فکر نمیکنند، که رفتارشان چه اثری بر آنها میگذارد و در کل به سختی میتوانند احساسات فرزندشان را درک کنند.
.
۲. خشمگین هستند:
آنها خشن و پرخاشگر هستند، یا پرخاشگری منفعل دارند و فرزندانشان را با گوشه و کنایههای زیرلب، فراموش کردنها یا نادیده گرفتنهای تعمدی خودشان یا مسائلشان یا با قهرکردن های مداوم آزار میدهند.
۳. از نظر احساسی واکنش پذیر هستند:
والدین سمی اغلب نمیتوانند احساساتشان را کنترل کنند. آنها غیر قابل پیشبینی بوده و همهچیز را بیش از اندازه بزرگ و دردسرساز میکنند.
.
۴. کنترل گر هستند:
والدین سمی میخواهند فرزندشان در هر سن و هر جایگاهی که باشد کسی که به او میگوید، چه کاری باید انجام دهد و چه زمانی و چگونه باید آن را انجام دهد، آنها باشند.
.
۵. بی ادب هستند:
آنها نمیتوانند حتی ذرهای، به کوچکتر از خود احترام بگذارند و با تواضع و مهربانی رفتار کنند.
۶. ایرادگیر هستند:
فرزندان والدین سمی هر کاری که میکنند، پدر یا مادر هرگز از آنها راضی نمیشوند. آنها بالاخره در همه چیز عیب و ایرادی پیدا میکنند.
۷. حیله گر هستند:
والدین سمی با تغییر دادن واقعیت سعی میکنند خودشان را خوب جلوه بدهند. آنها از فعال کردن احساس گناه در فرزندانشان، انکار و ناچیز شمردن اشتباهات خود و باجگیری های عاطفی، برای رسیدن به خواستههایشان استفاده میکنند.
۸. سرزنشگر هستند:
آنها مسئولیت رفتار و نقش خود را در ناکارآمدی خانواده و مشکلات کوچک و بزرگ نمیپذیرند و مدام تقصیرها را به گردن سایرین میاندازند.
۹. پُرتوقع هستند:
آنها از فرزندانشان انتظار دارند، تا همه کارهایشان را کنار بگذارند و فقط به نیازهای آنها رسیدگی کنند. توجهی به آنها، علایقشان، برنامه ریزیها و نیازهایشان ندارند؛ زیرا فقط خودشان اهمیت دارند و فرزندان همواره باید هر کاری از دستشان برمیآید، برای نجات آنها انجام دهند.
۱۰. مایه آبروریزی هستند:
والدین سمی رفتار ناشایستی دارند؛ برای نمونه لطیفههای نامناسب تعریف میکنند، مدام وارد مشاجرههای فیزیکی میشوند و شوخیهای ناشایست میکنند و درکل طوری رفتار میکنند که فرزندان خجالت میکشند، آنها را بهعنوان والدینشان معرفی کنند.
راهکار مهم برای جلوگیری از اینکه والدین سمی باشیم :
.
۱. فرزندتان را تشویق کنید تا شخصِ خودش باشد با سلایق و علائق خودش قرار نیست کودک ما عقدهها و اهداف محقق نشده ما را جامه عمل بپوشاند.
۲. حد خطر را به فرزندتان بیاموزید سپس به او اجازه دهید اسرار کوچکی با همسن و سالهایش، با خواهر و برادرش حتی با یکی از پدر و مادر داشته باشد.(تا زمانی که خطرناک نباشد)
.
۳.بگذارید گاهی فرزندتان نامرتب باشد
در مورد تمیزی و آراسته بودن خودش ، وسایل و اتاق کوچکش همیشه و همه جا حساس نباشید.
۴.انتظارات متناسب با سنش از او داشته باشید
کودک ما قرار نیست مثل یک انسان بالغ رفتار کند گاهی بگذارید زمین بخورد تا بیاموزد.
۵. با او بیشتر صحبت کنید.
حداقل ماهی یک روز مشخص را تعیین کنید و به دور از رابطه والدگری و مانند دو دوست، از هرچه میخواهد با اوصحبت کنید.
.
۶.هرگز هرگز هرگز با بیان مشکلات خود،آنها را تحت فشار روحی و روانی قرار ندهید.
این بیان مشکلات می تواند شامل مشکلاتی که در گذشته داشته اید، مشکلات کنونی، مشکلات اقتصادی، سیاسی و … باشد ولی بدانید در هر صورت هرگز نباید با فرزندتان درددل کنید.
۷. برای آنها متناسب با سنشان حریم خصوصی قائل شوید و به مرزهای آنها احترام بگذارید.
ما هرگز اجازه نداریم دفترچه خاطرات فرزندمان را بخوانیم، یا وسایل شخصی او را بگردیم.
اگر از ابندا راه را درست نشان داده باشیم، و نظام اخلاقی خانواده را درست مدیریت کرده باشیم، هرگز نیاز به این کارها برای جلوگیری از خطرهای احتمالی وجود ندارد، کنجکاوی هایمان را با نقاب نگرانی موجه جلوه ندهیم!!
۸. در مورد تشویق ها و جایزههایی که به آنها میدهید مراقب باشید.قرار نیست فقط زمانی جایزه دریافت کنند که، مطابق میل شما رفتار میکنند، این جایزه نیست رشوه است.
۹. بند ناف روانی-عاطفی خودتان و فرزندتان را قطع کنید.
گاهی بخاطر وجود مشکلات عاطفی و تعارضات بین پدر و مادر، یکی از والدین فرزند خود را به جای همسر میبیند و خلأهای عاطفی خود را با فرزندش پر میکند.
این اتفاق تبعات بدی را در شخصیت فرزند بر جای میگذارد. هر چند ابتدای رابطه این والد است که وابستگی شدیدی را با فرزندش ایجاد میکند، اما با گذشت زمان این وابستگی دوطرفه و شدیدتر میشود و فرزند در زندگی خود استقلال و اعتماد به نفس کافی، برای تصمیمات شخصی زندگی خود را ندارد و تلاشی هم برای مستقل شدن نمیکند.
درست است، شفای آسیب با تلاش ما و شما امکان پدیر است.
خودآگاهی اولین مرحله برای هر تغییری است.
اگر از خواندن قسمت های قبلی احساس عذاب وجدان یا گناه به سراغ شما آمده باید بگوییم، نگران نباشید. این یعنی شما اولین رکن درمان رو پشت سر گذاشتید!
– اولین نکته درمان هر مشکلی این است که سعی کنیم بپذیریم ما فرشته نیستیم و قبول کنیم که اشتباه کرده ایم.
اگر از خاطرات بدی که ناشی از اشتباهات شما در مقابل کودکتان در گذشته است، رنج می برید، درکتان میکنم .
اگر گاهی به صورت معصوم فرزندتان نگاه میکنید و با خود میگویید: خدای من، من با این فرشته کوچیک چه کردم؟!
اگر گفتگوهای درونی از این دست دارید بدانید شما تنها نیستید. حتی حرفه ایترین والدین نیز در زندگی خود این لحظات را تجربه کرده اند.
اما والدین آگاه و حرفهای فقط تا اینجای مسئله ممکن است مثل والدین معمولی رفتار کنند.
آنها میدانند عذاب وجدان ناشی از اشتباهات گذشته تا زمانی مفید است که، به آنها کمک کند، راهی متفاوت در پیش بگیرند. در این مواقع خود را بیش از این سرزنش نکنید، با خود همدلی کنید و به خود بگویید:
پشیمان و متاسفم به خاطر اشتباهاتم. اولین قدم را همین امروز و همین الان برمیدارم.
پس نکته دوم این است که، بپذیریم میخواهیم و میتوانیم به میزانی ازکنترل بر احساسات و هیجانات خود برسیم که هیچ کس به راحتی نتواند ما را از این راه بازگرداند و این یعنی ما پذیرفته ایم که تنها خودِ ما مسئول احساسات خود هستیم.
یعنی:
اگر ما خود قربانی والدین سمی بوده ایم و همان آموزشهای نادرست باعث انجام اشتباهاتی در مورد فرزندانمان شده دنبال مقصر گشتن و حواله دادن به اینکه خودمان قربانی بوده ایم نه تنها چیزی را عوض نمیکند، بلکه فرصت جبران را نیز از ما میگیرد و ما نیز ادامه زنجیره اشتباهات گذشتگانمان را میبافیم!
- فرزند ما مقصر اشتباهات ما و پدران و مادران و گذشتگان ما نیست! امروز تصمیم میگیریم ،تغییر کنیم و برای قطع این زنجیره، تمام تلاش خود را به کار میگیریم.
- در معرض آموزش قرار گرفتن همیشگی ابزار قدرتمندی برای رشد شخصی ما و فرزندانمان است.
- ارتباط با کودکان هرگز بنبست ندارد. مطمئنا در هر روز و ساعت و لحظه، خودِ آنها فرصتهای فوقالعادهای برای جبران گذشته، به ما خواهند داد.
- کافیست گوش به زنگ باشیم و از هر فرصتی برای ثبت لحظات شیرین که هیچ شباهتی به اشتباهات گذشته ندارد استفاده کنیم.
نویسنده: رضوان السادات موسوی، کارشناس روانشناسی و تربیتی کودک